چگونه ضمیر ناخودآگاه خود را برنامه ریزی کنیم ؟

ضمیر ناخوداگاه چیست ؟

قدرت دست نخورده ضمیر ناخودآگاه می تواند شما را به موفقیت های جدیدی در زندگی شخصی و کسب و کارتان برساند. کشف چگونگی تبدیل افکار خود به مثبت و اجرای قانون جذب در زندگی روزمره می تواند شما را به ارتفاعات جدیدی برساند. برای درک کامل قدرت ضمیر ناخودآگاه خود، ابتدا باید تفاوت بین ناخودآگاه و ضمیر خودآگاه خود را درک کنید. ضمیر خودآگاه شما آگاهی شما در لحظه فعلی است.

• ضمیر خودآگاه: این آگاهی شما از محیط اطراف، افکار و احساسات فعلی، احساسات فیزیکی در بدن شما، گرسنه بودن یا نبودن و غیره است. ضمیر خودآگاه شما هر اطلاعاتی است که زیر آستانه آگاهی فعلی شما باشد.
• ضمیر نا خودآگاه: نمونه هایی از ناخودآگاه شما خاطرات، باورها، ترس ها و نقشه های ذهنی واقعیت هستند. چیزی که در ذهن ناخودآگاه شما وجود دارد این است که بسیار قدرتمند است و می تواند بدون آگاهی شما مسیر کاری را که در زندگی انجام می دهید هدایت کند. به همین دلیل، شما باید یاد بگیرید که افکار خود را به طور موثر انتخاب کنید، زیرا افکار شما، چه آگاهانه و چه ناخودآگاه، به دلیل قانون جذب، چیزی هستند که تجربه فعلی شما از واقعیت را ایجاد می کنند، از جمله سطح موفقیت شما در هر زمینه از زندگی شما، کار، مالی، روابط، سلامتی و شادی.

برای تغییر وضعیت فعلی خود در زندگی، باید برای تغییر افکار ناخودآگاه خود تلاش کنید. این به این دلیل است که ضمیر ناخودآگاه همیشه در حال کار است. شما می توانید آن را به عنوان خلبان خودکار در نظر بگیرید، «صدای پس زمینه» که در پشت صحنه در جریان است. شما همچنین می توانید آن را به عنوان سیستم باورهای اساسی خود در نظر بگیرید زیرا تمام تجربیات قبلی زندگی، باورهای شما، خاطرات شما، مهارت های شما، تمام موقعیت هایی که از آن گذرانده اید و تمام تصاویری که تا به حال دیده اید را در خود ذخیره کرده است. دانشمندانی که ذهن را مطالعه می کنند به ما می گویند که 95 درصد از رفتار و تصمیمات ما از ضمیر “ناخودآگاه” ناشی می شود نه ضمیر خودآگاه. ضمیر خودآگاه تنها حدود 5 درصد از فعالیت های شناختی ما مانند تصمیم گیری ها، احساسات، اعمال و رفتار را تشکیل می دهد.

از دیدگاه قانون جذب، چیزی که روی آن تمرکز می کنید، چیزی است که در زندگی به دست می آورید. این تمرکز هم ماهیت خودآگاه و هم ناخودآگاه دارد. از آنجایی که می دانیم ضمیر ناخودآگاه تقریبا 95 درصد از سیستم اعتقادی پایه خلبان خودکار شما را تشکیل می دهد، می توانید ببینید که آنچه در زندگی خود جذب می کنید به دلیل انرژی است که از درون شما می لرزد. این انرژی به معنای واقعی کلمه انرژی “ناخودآگاه” شماست. این افکار «ذخیره شده» در ضمیر ناخودآگاه شما هستند که به صورت «خلبان خودکار»، آنچه را که روزانه می بینید به شما می آورند.

هر بار که روی چیزی تمرکز می کنید، در ضمیر ناخودآگاه شما ریشه می گیرد. هر چه بیشتر روی آن تمرکز کنید، شتاب بیشتری در آن ناحیه ایجاد می‌کنید و بیشتر شروع به جذب موقعیت‌های مشابه با همان ارتعاش می‌کنید. به عنوان مثال، در دوران کودکی، اگر شاهد بودید که یکی از والدین خود رابطه خارج از ازدواج داشته است، بدون شک احساسات شدیدی در ارتباط با این رویداد داشتید. آنچه شما شاهد بودید و همچنین واکنش احساسی شما به این رویداد در ضمیر ناخودآگاه شما ذخیره شده است. به عنوان یک بزرگسال، آن خاطره هنوز در ضمیر ناخودآگاه شما وجود دارد و همانطور که بزرگ می شوید، اگر به تغذیه آن انرژی با بی اعتمادی به افراد در روابط ادامه دهید، آنگاه تمایل قوی تری برای جذب این نوع روابط به واقعیت خود خواهید داشت.

مثال دیگر، کمبود است. به عنوان یک کودک، اگر در محیطی بزرگ شده اید که در آن انرژی «کمبود» در رابطه با پول وجود دارد، این محرک عاطفی در ضمیر ناخودآگاه شما نیز ذخیره می شود. در نتیجه، در زندگی بزرگسالی خود، وقتی به پول فکر می کنید، به کمبود فکر می کنید زیرا این همان «برنامه ریزی خودکار» است که بارها و بارها در کودکی شاهد آن بوده اید. همانطور که می بینید، ضمیر ناخودآگاه بسیار قدرتمند است و در نتیجه، اگر می خواهید تغییرات پایدارتری در زندگی خود ایجاد کنید، باید افکار ناخودآگاه خود را در مورد آن تغییر دهید. وقتی افکار ناخودآگاه خود را تغییر می دهید، شروع به جذب واقعیتی متفاوت می کنید. به عنوان مثال، اگر خشونت و موقعیت‌های خشونت‌آمیز نقش مهمی در زندگی شما داشتند، وقتی تمرکز خود را به آرامش تغییر می‌دهید، به مرور زمان آرامش بیشتری را در زندگی خود خواهید دید.

این بدان معنا نیست که هرگز در زندگی خود تعارض پیدا نخواهید کرد. یعنی تمایل بیشتری به آرامش خواهید داشت. بیایید به تغییر ناخودآگاه خود مانند “ریزش پوست” به خودی خود نگاه کنیم. به معنای واقعی کلمه شما لایه های قدیمی پوست را که به شما خدمتی نمی کنند می ریزید و خود جدید را به نور می آورید. بسته به چیزی که می ریزید، این جدید شما اشکال مختلفی به خود می گیرد. همانطور که لایه‌های تعارض را از بین می‌برید، طبیعتا از هر لایه‌ای که در آن لحظه باشید جذب خواهید شد. بیایید مثالی بزنیم، فرض کنید که شما باید 10 لایه پوست را پشت سر بگذارید تا به فرد آرامی که می خواهید تبدیل شوید. حالا بیایید بگوییم که شما تازه شروع به کار روی ضمیر ناخودآگاه خود کرده اید و فقط یک بار پوست خود را ریخته اید. در نتیجه شما در سطح 9 آرامش هستید. بنابراین، موقعیت‌ها، مکان‌ها، افرادی را جذب می‌کنید که در سطح ۹ قرار دارند. البته حالا 9 کمتر از 10 است، اما ممکن است نتوانید تفاوت بین این دو را تشخیص دهید زیرا آنها بسیار به هم نزدیک هستند.

حالا فرض کنید 6 ماه است که به طور منظم روی ضمیر ناخودآگاه خود کار می کنید و اکنون 7 لایه پوست ریخته اید و اکنون در سطح 3 هستید. باز هم موقعیت ها، مکان ها و افرادی را جذب خواهید کرد که در سطح هستند. 3 همینطور در نتیجه، چیزهایی که قبلا در سطح 9 دوست داشتید، در حال حاضر دیگر احساس خوبی برای شما ندارند. به عنوان مثال، برخی از موسیقی‌هایی که قبلا به آن گوش می‌دادید، دیگر با شما طنین‌انداز نمی‌شوند. ممکن است احساس کنید که کلمات درگیر تضاد زیادی هستند و از آنجایی که دیگر در آن فرکانس طنین انداز نیستید، پس برای شما احساس خوبی ندارد. این طبیعی است. این یک انتقال طبیعی به دنیایی آرام تر است.

آنچه در ضمیر ناخودآگاه من وجود دارد

چگونه می دانید در ناخودآگاه شما چه چیزی وجود دارد؟ راه های مختلفی برای تعیین یا دریافت ایده از آنچه در ضمیر ناخودآگاه شما اتفاق می افتد وجود دارد. ساده ترین راه این است که به آنچه در اطراف خود می بینید یا آنچه را نشان داده اید توجه کنید. “انرژی” غالب دنیای اطراف شما چیست؟ به عنوان مثال، در روابط، چه نوع افرادی را به زندگی خود جذب می کنید؟ آیا تمایل به جذب دوستانی دارید که قابل اعتماد و صادق هستند؟ یا برعکس؟ آیا تمایل دارید موقعیت های مثبتی را در زندگی خود بروز دهید؟ آیا تمایل به جذب موقعیت هایی دارید که در آن احساس می کنید قربانی هستید؟ سیستم فکری ناخودآگاه غالب هر چه باشد در آنچه در اطرافتان می بینید منعکس خواهد شد.

راه دیگر برای دریافت نیم نگاهی به ضمیر ناخودآگاه گوش دادن به سر و صدای باقی مانده ای است که در سر شما می گذرد. به عنوان مثال، اگر دائما افکاری در مورد عدم اعتماد به نفس دارید، افکاری را که همیشه در سرتان می گذرد می شنوید. هشداری که در این مورد وجود دارد این است که گاهی اوقات باورها به قدری بخشی از شخصیتی هستند که تا به حال خود را خلق کرده اید، که آنقدر سریع و پیوسته خود را نشان می دهد که حتی متوجه نمی شوید دارید آن را انجام می دهید. در نتیجه، برای شنیدن باید بیدار شوید.

نمونه ای از این می تواند تصمیم گیری های سریع باشد. اینها تصمیماتی هستند که آنقدر سریع گرفته می شوند که شما حتی آگاهانه از ارتعاشات اساسی تصمیم آگاه نیستید. به عنوان مثال، بیایید بگوییم که شما به طور مداوم از ارتعاش عدم اعتماد به نفس تصمیم می گیرید. این تصمیمات آنقدر زیاد و سریع اتفاق می افتند که حتی ممکن است متوجه نشوید که این سیستم اعتقادی شماست. تصمیماتی که می گیرید آنقدر برای شما عادی و معمولی هستند که ممکن است متوجه نشوید که از محل ترس ناشی می شوند. از آنجایی که آنها خیلی سریع اتفاق می افتند، شما باید بعد از اتخاذ تصمیمات خود به آنها نگاه کنید. به عنوان مثال، وقت گذاشتن برای ارزیابی مجدد اکثر تصمیماتی که در طول یک هفته گرفته اید.

ضمیر ناخودآگاه چگونه عمل می کند ؟

این ضمیر جایی است که افکار غالب شما در آنجا قرار گرفته اند. اگر بخواهی با مثالی در مورد آن توضیح دهیم، فرض کنید که تازه می خواهید رانندگی را یاد بگیرید؛ زمانی که دست به فرمان می شوید، ترس زیادی در شما وجود دارد و همواره نگران هستید که نکند فلان کار را اشتباه انجام دهید و این کارتان منجر به تصادف شود یا مشکلی دیگر شود. اما با گذشت زمان، کم کم شما تمام مراحل رانندگی را بدون هیچ ترسی انجام می دهید و حتی لازم نیست که به نحوه ی رانندگی کردنتان هم دقت کنید؛ چرا که به این کارت عادت کرده اید و برایتان مثل یک کار معمولی شده است. در واقع این قدرت ضمیر ناخودآگاه است.
شما آنقدر آن کار را تکرار کردید و آن قدر این اتفاق که رانندگی کردن است در زندگی شما افتاد، تا بالاخره افکار مربوط به آن وارد این ضمیر شد و شما بعد از مدتی حتی لازم نبود که به نحوه ی رانندگی کردنتان هم دقت کنید و ضمیر ناخودآگاه تمام کارهای مربوط به رانندگی را انجام می دادید.

برای هر مسئله ی دیگری نیز به همین شکل است و هر رفتاری که از شما سر می زند و یا هر تصمیمی که در زندگی می گیرید، به واسطه ی افکاری هستند که در ضمیر ناخودآگاه تان به ثبت رسیده. اگر بتوانید یاد بگیرید که چطور برنامه ریزی ضمیر ناخودآگاه را انجام دهید ، می توانید به هر آنچه که می خواهید برسید. در ادامه ی این مقاله با ما همراه باشید تا در مورد شیوه ی برنامه ریزی ضمیر ناخودآگاه توضیحاتی را به شما بدهیم.

چگونه ضمیر ناخودآگاه را برنامه ریزی کنیم ؟

اما اکنون سوال اینجاست که چطور یک فکر را وارد این ضمیر کنیم و آن را برنامه ریزی کنیم تا بتوانیم کم کم بر اساس آن رفتار کنیم و تصمیم بگیریم. در ادامه برخی شیوه های کاربردی را به شما آموزش می دهیم که به واسطه ی آنها یک فکر کم کم تبدیل به باور می شود و این باور هم کم کم در ضمیر ناخودآگاه تان نهادینه خواهد شد و شما طبق همان عمل می کنید.

اگر دوست دارید که بدانید چطور برنامه ریزی ضمیر ناخودآگاه را انجام دهید، ادامه ی مقاله را از دست ندهید.

دلایل منطقی برای فکرتان بیابید

هرچه برای فکری که دارید، دلایلی بیاورید که ذهنتان بیشتر آنها را می پذیرید، بیشتر به این کمک می کنید که فکر وارد ضمیر ناخودآگاه شود. پس به دنبال دلایل منطقی باشید و به هر شکلی که می توانید به ذهن ثابت کنید که این فکر درست است و باید انجام شود. حتی یک فکر ممکن است اشتباه باشد؛ اما در زمانی که ذهن دلیل منطقی برای آن بیابد، آن را وارد ضمیر ناخودآگاه می کند!
مثلا افراد معتاد شاید در ابتدا در مقابل کشیدن مواد مقاومت کنند، اما کم کم ذهن شان لذتی که از این کار می برند را به عنوان یک دلیل منطقی می پذیرد و بعد از مدتی می بینید که نمی توانند از مواد دست بکشند؛ چرا که لذتی که از آن می بردند در ضمیر ناخودآگاه آنها ثبت شده و به آنها فرمان کشیدن مواد را می دهد.

پس برای هر فکری که دارید، دلایلی پیدا کنید که ثابت کند این فکر درست است. اگر بخواهیم مثالی برای انجام درست تر این کار بزنیم، فرض کنید که می خواهید افکاری ثروت آفرین را وارد ذهن تان کنید، اما ذهن مقاومت می کند و به شما مشکلات اقتصادی جامعه، فقر و … را نشان می دهد. برای از بین بردن این مقاومت ذهن، باید افکاری منطقی تر پیدا کنید. پس باید به دنبال افراد ثروتمند بروید، کتاب هایی در این زمینه بخوانید و … تا بتوانید بالاخره دلایلی به ذهن تان بدهید که این افکار جدیدتان درست هستند و باید وارد ضمیر ناخودآگاه شوند.

با افرادی که این فکر را دارند ارتباط بگیرید

سعی کنید با افرادی که فکری که شما می خواهید در ضمیر ناخودآگاه تان ثبت کنید را دارند، ارتباط برقرار کنید. هر فرد تحت تاثیر 5 نفر از افرادی است که با آنها ارتباط گرمی دارد. به همین دلیل اگر شما افرادی که در زندگیتان هستند را با وسواس انتخاب کنید و فقط به سراغ کسانی بروید که فکر خاص شما را در سر می پرورانند، کم کم شما هم از آنها تاثیر می گرید و می توانید این فکر را در ضمیر ناخودآگاه تان وارد کنید.

رفتار، نحوه ی تصمیم گیری، نحوه ی برخورد با مشکلات، نحوه ی حل مسائل و تمامی کارهایی که این افراد به واسطه ای فکر غالبشان انجام می دهند، به شما کمک می کند که یاد بگیرید چطور این فکر را تبدیل به باور و سپس یک فکر ناخودآگاه کنید.

کتاب هایی در مورد فکرتان بخوانید

شما باید دلایلی منطقی برای فکرتان پیدا کنید تا بتوانید آن را وارد ضمیر ناخودآگاه کنید و هیچ چیزی بهتر از کتاب نمی تواند به شما در این زمینه کمک کند. به دنبال کتاب هایی از نویسندگانی باشید که فکری که شما می خواهید را در سر می پرورانند. کتاب های آنها بیشترین کمک را به شما خواهند کرد! آنقدر در این کتاب ها دلایل منقطی ذکر شده که نهایتاً ذهنتان مقاومتش را از دست می دهد و خیلی راحت می توانید فکر را تبدیل به فکر غالب کنید.

این کتاب ها را چندین و چند بار بخوانید، به شکلی که حتی آنها را حفظ کنید. چرا که هر بار که مقاومت ذهنی داشتید، می توانید نوشته های کتاب را به یاد بیاورید و از آنها برای در هم شکستن این مقاومت استفاده کنید.

فیلم های مرتبط با فکرتان ببینید

فیلم ها هم تاثیر خیلی زیادی روی ذهن می گذارند. حتماً تا به حال بارها در تلویزیون دیده اید که دیدن ماهواره را برای خانواده ها ممنوع کرده اند! دلیل این کار این است که افکاری که در پشت فیلم نهادینه شده، کم کم وارد ضمیر ناخودآگاه اعضای خانواده می شوند و کاری می کنند که آنها هم به مانند شخصیت های فیلم رفتار کنند و نقش اجتماعی شان را در جامعه به مانند این شخصیت ها ایفا نمایند. حتی زمانی که کودکان در حال تماشای فیلم هستند، اگر دقت کنید میبینید که نام برخی از شخصیت های کارتونی را روی خود می گذارند که این به خاطر همان وارد شدن افکار فیلم کارتونی در ذهن آنهاست.

اگر بتوانید فیلم هایی مرتبط با فکر مورد نظرتان را ببینید، تبدیل کردن این فکر به باور برایتان کاری نخواهد داشت. برخی از سکانس های فیلم ها خیلی فکر شما را تایید می کنند که به شما پیشنهاد می کنیم که حتما چندین و چند بار این سکانس ها را مشاهده کنید.

در کانال ها و گروه های مرتبط با فکرتان در شبکه های اجتماعی عضو شوید

شبکه های اجتماعی اخیراً رشد فوق العاده ای داشته اند و محبوبیت آنها حتی از فیلم و کتاب هم بیشتر است! به همین جهت از آنها غافل نشوید. در گروه ها و کانالهای مختلف که فکری مشابه به فکر شما دارند، عضو شوید و هر روز مطالب آنها را بخوانید. همین کار هم باعث میشود که فکرتان بیشتر تایید شود و کم کم وارد ضمیر ناخودآگاه بشود.

حتی در گروه ها می توانید دوستان جدیدی بیابید و با آنها به صورت حضوری ملاقات کنید و بحث هایی در مورد این فکر داشته باشید. همه ی این ها نهایتاً منجر به پذیرفتن فکر از سوی ذهن می شود و مقاومت های پی در پی ذهن با این کارها از بین خواهد رفت.

نتیجه فکر جدید را از نزدیک ببینید و لمس کنید

فکرتان در مورد چیست؟ آیا فکری در مورد افزایش ثروت مالی دارید؟ آیا فکری در مورد روابط عاطفی فوق العاده دارید؟ آیا فکری در مورد سلامتی دارید؟ هر نوع فکری در مورد هر موضوع خاصی که دارید، به سراغ نتیجه ی عمل به این فکر بروید تا آن را از نزدیک مشاهده کنید و لمس نمایید. زمانی که این کار را انجام دادید، شاید مقاومت ذهن به صورت کامل از سر راهتان برداشته شود؛ چرا که دیگر به چشم می بینید و به گوش می شونید و بهتر می توانید فکر را تبدیل به باور و سپس فکر غالب کنید.

مثلاً اگر فکری در خصوص روابط عاطفی بی نظیر دارید که میخواهید آن را وارد ضمیر ناخودآگاه خود کنید، پس به سراغ کسانی بروید که روابط بی نظیری با هم دارند و زوجینی را از نزدیک ببینید که عاشقانه هم را دوست دارند و یا اگر فکری در مورد ثروت مالی دارید، به سراغ ثروتمندان بروید و آنها و نحوه ی زندگیشان را از نزدیک ببینید.

در مورد فکرتان تصویر سازی ذهنی داشته باشید

ذهن فرق بین تجسم و واقعیت را متوجه نمی شود. اگر این را قبول ندارید، پس یک لیمو ترش یا لواشک خیلی ترش را تصور کنید و تصویر سازی کنید که در حال خوردنشان هستید. می بینید؟ دهانتان به آب می افتد؛ در صورتی که در واقعیت لیمو ترش یا لواشک وجود ندارد! همین نشان می دهد که می توانید از این روش برای وارد کردن فکر به ضمیر ناخودآگاه استفاده کنید.

نتیجه ای که قرار است از این فکر جدید حاصل شود را بارها در ذهن تان در موقعیت های مختلف تجسم کنید. این تجسم کردن بهتر است همراه با جزئیات باشد! یعنی اگر فکری در رابطه با ثروت مالی دارید، پس کاملاً تجسم کنید که ثروت تان را در چه جاهایی خرج می کنید، چطور سرمایه گذاری می کنید و …!

عبارات تایید کننده فکرتان را با خود تکرار کنید

عباراتی در مورد تایید فکرتان بسازید و آنها را بارها تکرار کنید. به عنوان مثال اگر فکری در رابطه با روابط عاطفی بی نظیر دارید، پس عبارتی مانند من روابط عاطفی فوق العاده ای دارم را بسازید و روزانه هر چقدر که می توانید آن را تکرار کنید. کلام تان تاثیر فوق العاده ای روی ذهن و ضمیر ناخودآگاه تان می گذارد. پس از این تاثیر استفاده کنید و فکر جدیدتان را به واسطه ی آن تبدیل به فکر غالب نمایید.

این عبارات نباید منفی باشند. مثلا نباید بگویید که من روابط پردردسر نمی خواهم یا …! چون ذهن فقط تایید کننده است و فرق بین میخواهم یا نمی خواهم را متوجه نمی شود. وقتی که می گویید روابط پردردسر را نمی خواهم، یعنی روابطی پردردسر را در موقع تکرار جمله در ذهن می پرورانید که این صحیح نیست. پس حتما به شکلی مثبت جملات را بسازید و تکرار کنید تا در نهایت به آنچه که میخواهید برسید و فکر را وارد ضمیر ناخودآگاه کنید.

در رابطه با فکر جدید بنویسید

نوشتن تاثیر خیلی زیادی دارد. حتی در قرآن کریم هم در رابطه با قلم قسم یاد شده. این یعنی نوشتن تاثیر فوق العاده ای می گذارد و اگر در مورد فکری که دارید، دائما بنویسید و ذکر کنید که دقیقاً از این فکر چه می خواهید و …، می توانید خیلی زود آن را وارد ضمیر ناخودآگاه کنید و نتایج را کم کم به وجود آورید.

در داخل نوشتن هم نمی خواهم و … را ذکر نکنید. فقط و فقط بنویسید که چه می خواهید و دوست دارید که به واسطه ی این فکر چه اتفاقی بیفتد تا دقیقا نتایجی را خلق کنید که مطابق خواسته تان است.

با این شیوه می توانید در سریع ترین زمان ممکن افکاری که می خواهید را وارد ضمیر ناخودآگاه تان کنید و زندگی تان را دگرگون سازید. فقط به یاد داشته باشید که همه ی این کارها نیاز به تکرار و مداومت دارند. ذهن خیلی سخت افکار را وارد این ضمیر می کند و شما باید آگاه باشید که با تمرین اندک و کم نمی توانید به خواسته ای که دارید برسید. مثال رانندگی که در ابتدا گفتیم را به خاطر آورید! برای این که رانندگی برایتان تبدیل به عادت شود، نیاز به تکرار داشتید و برای هر مسئله ی دیگری هم به همین شکل است.